غزلی از حافظ که فقط امام حسین(ع)، مصداق آن است!

غزلی از حافظ که فقط امام حسین(ع)، مصداق آن است! به گزارش کنکور هنر، استاد دامغانی می گوید تنها مصداقی که برای قسمتی از غزل دوازدهم حافظ پیدا کرده، امام حسین(ع) است و آن ابیات این است: ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما، عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده/ بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟


به گزارش مبلغ حافظ و مولوی دو شاعر سرشناس ایرانی که به خاطر آثار و اشعار عرفانی خود شهرت جهانی هم دارند در لابلای آثار خود به مفاهیم دینی و شخصیتهای مذهبی هم اشارات پیدا و پنهان زیادی دارند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. استاد محمود مهدوی دامغانی قرآن پژوه و مترجم قرآن کریم در مصاحبه زیر به نکاتی جذاب در این رابطه اشاره کرده است:
استاد دامغانی در گفتگو با ایکنا از خراسان رضوی اظهار داشت: امام حسین(ع) که قبل از ولادت خود، از سمت خداوند به شرف شهادت سرافراز شده بودند، اجابت دعا را نیز در زیر قبه خود دارا هستند. در میان غزلیات شمس، این غزل از مولوی که درباب افرادی است که به شهادت راستین خداوند نائل شده اند، بیشتر مرا به یاد حضرت سیدالشهدا(ع) می اندازد که سروده است:
باز آمد آن مغنی با چنگ ساز کرده/ دروازه بلا را بر عشق باز کرده
بازار یوسفان را از حسن برشکسته/ دکان شکران را یک یک فراز کرده
شمشیر در نهاده سرهای سروران را/ و آن گاهشان ز مدلول بس سرفراز کرده
خود کشته عاشقان را در خونشان نشسته/ و آن گاه بر جنازه هر یک نماز کرده
آن حلقه های زلفت حلق که راست روزی/ ای ما برون حلقه گردن دراز کرده
از بس که نوح عشقت چون نوح نوحه دارد/ کشتی جان ما را دریای راز کرده
ای یک ختن شکسته ای صد ختن نموده/ وز نیم غمزه ترکی سیصد طراز کرده
بخت ابد نهاده پای تو را به رخ بر / کت بنده کمینم وآنگه تو ناز کرده
ای خاک پای نازت سرهای نازنینان/ وز بهر ناز تو حق شکل نیاز کرده
ای زرگر حقایق ای شمس حق تبریز/ گاهم چو زر بریده گاهم چو گاز کرده
باتوجه به قدیمی ترین مطلب درباب امام حسین(ع) و امام حسن(ع) که از محمد بن سعد بن منیب در طبقات حدود ۱۲۰ صفحه مطلب نگاشته شده است، رفتارهای انسانی امام حسین(ع) چنان است که هر آدمی را به فکر فرو می برد. طی روایت ۲۴۴، از طبقات بیان شده است که روزی امام حسین(ع)، از کنار درویشان عبور می کردند که آنها در حال خوردن چاشت بودند، یکی از آنها به امام حسین(ع) می گوید: ابی عبدالله(ع) با ما چاشت نمی خوری؟ حضرت با آنها همسفره می شود و از چاشت آنها نوش جان می کند، اما پس از خوردن چاشت به آنها می فرماید: دعوت شما را پذیرفتم آیا شما هم دعوت مرا می پذیرید؟ آنها گفتند آری؛ همگان را همراه خود کردند و به خانه خود رفتند و به حضرت رباب(س) فرمودند: هر اندوخته ای که داریم، برای آنها فراهم آور.
علاوه بر این مورد در روایت ۲۴۵ کتاب طبقات هم بیان شده است که حسین ابن علی(ع) برای حج و دیدار خداوند در مکه به قدری مشتاق بودند که مسیر مکه تا مدینه را که حدود ۴۰۰ کیلومتر است، ۲۵ مرتبه پیاده پیمودند. البته لازم به ذکر است که در بعضی از کتب تاریخی دیگر نقل شده است که امام حسین(ع) گاه قسمتی از این راه و گاه تمام این راه را در سفرهای خود با پای پیاده می رفتند.
همین طور در روایتی از قول بانو ام السلمه نقل شده است که روزی پیامبر(ص) به من فرمودند که بر جلوی درب خانه بایستم و فردی را پذیرا نشوم، برای اینکه مقرر است که وحی بر پیامبر(ص) نازل شود، در جلوی درب خانه ایستاده بودم که سیدالشهدا(ع) با شیطنت کودکی خود درحال دویدن داخل شدند و به نزد پیامبر(ص) داخل خانه رفتند. پس از مدتی که گذشت، هیچ یک از این معصومین بیرون نیامدند و من نگران شدم، به داخل خانه رفتم و دیدم که پیامبر(ص) یک مشت خاک قرمز بر دست دارند و از این دست به آن دست می کنند و اشک های ایشان سرازیر شده است، همین طور امام حسین(ع) هم در آغوش پدربزرگ خود در آرامش خوابیده است.
در چنین شرایطی از حضرت رسول(ص) پرسیدم که چه اتفاقی افتاده است؟ حضرت پاسخ دادند: «جبرئیل بر من نازل شد و این خاک را از عراق برای من آورده است و خبر داد، که برخی از نااهلان امت من این پسرم را به قتل خواهند رساند.» لازم به ذکر است که این روایت تنها از بانو ام السلمه بیان نشده و عایشه نیز چنین موردی را بیان کرده است. البته چنین روایت هایی در کتاب های متفاوت بصورت گوناگون بیان شده است، که به همین دو مورد بسنده می نماییم.
کتابی بسیار بهادار با عنوان «مکارم و اخلاق نبی اسلام و الائمه معصومین» وجود دارد که گزیده های بسیار پسندیده خلق وخوی سیدالشهدا(ع) و ائمه معصوم در آن به صراحت بیان شده است. این کتاب اخیراً در عراق در عتبه مقدسه حضرت ابوالفضل(ع) به چاپ رسیده است و حاوی مطالب گرانقدری است که خواندن آن بسیار مفید خواهد بود. مستحضر هستیم که سیدالشهدا(ع) و رسول اکرم(ص) متولیان اوقاف حضرت امیرالمؤمنین(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بودند. پس از بزرگترین رفتارهای آموزنده حضرت زهرا(س) این است که پس از فوت پیامبر اکرم(ص) تمامی موقوفات خودرا طبق آیه مبارکه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» به امام حسین(ع) و امام حسن(ع) واگذار کرده بودند.
با عنایت به این که ولادت امام حسین(ع) است و باید مطالب شادی آور را بیان کرد، اما عظمت روان ملکوتی حضرت سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا همیشه برای ما آموزنده است، بدین سبب شیخ مفید که ستون استوار تشیع است در این زمینه فرموده است که از قول حضرت سجاد(ع) بیان می شود که امام حسین(ع) پس از امان گرفتن از لشکر یزید در شب تاسوعا، بر در خیمه نشسته بودند و درحالی که من در تب بیماری در بستر افتاده بودم، عمه ام زینب(س) در کنار من بودند و یکی از لشکریان پدرم درحال صیقل دادن شمشیر ایشان بود. امام حسین(ع) چند بیت اندوهگین را آغاز به خواندن کردند:
«یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ/ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیلِ
مِن طالب وَ صاحِب قَتیل/ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل/ ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیلِ
وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیلِ
ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می دهی و هیچ گاه به بدیل آنان قناعت نمی ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده ای رهروی ناگزیر این راه است.
باتوجه به روایت شیخ مفید در چنین شرایطی امام سجاد(ع) متوجه شد که امام حسین(ع) به رسیدن قرب حضرت حق نزدیک شده است، اما حضرت زینب(س) گریه کنان خودرا به نزدیک امام حسین(ع) رساند و سیدالشهداء(ع) فرمودند که خواهرم، اگر کبوتر را آزاد بگذارند، در خانه اش می خسبد» اما من را آزاد نگذاشتند». حضرت زینب(س) در چنین شرایطی فریاد کشید و اظهار داشت: «ای وای بر من، خود خبر مرگ خودرا پیشاپیش می دهید و بر زمین افتادند». پدرم سر خواهرشان را بر دامن گرفتند و گفتند: «ای خواهرم، مبادا شیطان بردباری ات را ببرد، مبادا در مرگ من چنگال به چهره زنی، همانگونه که خدای فرمان داده است سوگواری را بجای آورید. ما سوگوار امام حسن(ع)، امیرالمؤمنین(ع)، رسول اکرم(ص) و مادرمان حضرت فاطمه زهرا(س) هستیم.»
چشم رضا و مرحمت بر همه باز می کنی/ چون که به بخت ما رسد این همه ناز می کنی.
حافظ در غزل شماره ۱۲ خود سروده است:
ای فروغِ ماهِ حُسن، از روی رخشان شما/ آبروی خوبی از چاه زَنَخدان شما
عزم دیدار تو دارد جانِ بر لب آمده/ بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟
بنا بر این روایات، تنها مصداقی که برای این شعر حافظ پیدا خواهم کرد، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است، برای اینکه ایشان تنها کسی هستند که برای خداوند از مال، جان و تمام دارایی خود هیچ دریغی نکردند. مردم در آن زمان نمی دانستند که پیامبر(ص) را کریم بدانند یا سیدالشهداء(ع) را کریم دوده بخوانند، برای اینکه هر دو وجود بزرگوار در کریمی و کرامت بی بدیل بودند.
مهدوی دامغانی در آخر، سخن خودرا با شعری از شیخ عبدالکریم امیری فیروزکوهی به انتها رساند، که این شعر در وصف امام حسین(ع) سروده شده است:
جان ها فدای آنکه به جان شد فدای غیر/ بیگانه شد ز خود که شود آشنای غیر
از بذل جان خویش به رغبت به رأی حق/ نگذشت تا گذاشت جهان را برای غیر
گوینده خلاف رضا در هوای نفس/ جوینده رضای خدا در رضای غیر
در راه دین ز پیکر خود ساخت شمع راه/ تا رهزن دغل نشود راهنمای غیر
افراشت بیرق از سر خود در طریق عدل/ تا کس طریق ظلم نپوید به پای غیر



منبع:

1402/11/25
08:55:50
5.0 / 5
297
تگهای خبر: رمان , ساز , سفر , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۲ بعلاوه ۳
کنکور دکترای هنر
phdhonar.ir - تمام حقوق برای كنكور هنر محفوظ است

كنكور هنر

کنکور دکترای هنر